English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6023 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
freight lighter U قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
containerization U حمل کالا با کانتینر
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
highball U یک لیوان بزرگ ویسکی یا عرق مخلوط بانوشابه گازدار قطار سریع السیر
goods trains U قطار حمل کالا
goods train U قطار حمل کالا
free on rail U تحویل کالا روی قطار
convention international de merchandies U عهدنامه بین المللی جهت حمل کالا با قطار
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
chain stores U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freight forwarder U حمل کننده کالا
consignor U ارسال کننده کالا
consignor U حمل کننده کالا
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
mark up U سود توزیع کننده کالا
free carrier U تحویل به حمل کننده کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
road haulier U حمل کننده کالا از طریق خشکی
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
high speed U سریع السیر
expressing U سریع السیر
fasts U سریع السیر
posthaste U سریع السیر
fastest U سریع السیر
fasted U سریع السیر
expresses U سریع السیر
express U سریع السیر
fast U سریع السیر
expressed U سریع السیر
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
keep pace <idiom> U سریع السیر رفتن
flying U پردار سریع السیر
speedway U جاده سریع السیر
skiff U قایق سریع السیر
tallyho U کالسکه سریع السیر مسافری
racer U مسابقه دهنده سریع السیر
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
racers U مسابقه دهنده سریع السیر
pony express U پست سریع السیر قدیم
speedboats U کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboat U کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
carvel U کشتی کوچک سریع السیر کرجی
expressways U شاهراه مخصوص وسایط سریع السیر
expressway U شاهراه مخصوص وسایط سریع السیر
speediness U سریع السیر سریع
speedy U سریع السیر سریع
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
gigs U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
special handling U ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
streamliner U قطار سریع وشیک
articles U کالا
matter U کالا
traffic U کالا
products U کالا
product U کالا
stuff U کالا
stuffed U کالا
stuffs U کالا
article U کالا
mattered U کالا
mercery U کالا
object of sale U کالا
produce U کالا
produced U کالا
produces U کالا
traffics U کالا
traffick U کالا
cargo U کالا
cargoes U کالا
matters U کالا
commodities U کالا
materials U کالا
commodity U کالا
trafficked U کالا
trafficking U کالا
material U کالا
mattering U کالا
merchandise U کالا
goods U کالا
ware U کالا
good U کالا
chattel U کالا
wares U کالا
draft U بسته کالا
commodities U کالا جنس
handling of goods U جابجایی کالا
commodity code U رمز کالا
commodity catalogue U کاتالوگ کالا
order for goods U سفارش کالا
stowage U انبار کالا
interchanged U مبادله کالا
holds U انبار کالا
hold U انبار کالا
interchanges U مبادله کالا
commodity broker U واسطه کالا
copper alloy U همبسته کالا
samples U نمونه کالا
commodity code U شماره کالا
fairer U نمایشگاه کالا
fair U نمایشگاه کالا
barter U دادوستد کالا
bartered U دادوستد کالا
barters U دادوستد کالا
depot U انبار کالا
commodity flow U جریان کالا
commodity exchange U بورس کالا
inventories U موجودی کالا
fairest U نمایشگاه کالا
stock requisition U درخواست کالا
drafted U بسته کالا
drafts U بسته کالا
fate of goods U وضعیت کالا
commodity code U علامت کالا
storeroom U انبار کالا
stock room U انبار کالا
fairs U نمایشگاه کالا
interchanging U مبادله کالا
commodity exchange U مبادله کالا
inventory U صورت کالا
trafficking U مبادله کالا
bill of goods U صورت کالا
exclusion principle U کالا نیستندشد
trafficked U مبادله کالا
collection of goods U دریافت کالا
glut U فراوانی کالا
consignor U فرستنده کالا
margin utility U حد مطلوبیت کالا
warehouse U انبار کالا
sample U نمونه کالا
sampled U نمونه کالا
commodity market U بازار کالا
acceptance of goods U پذیرفتن کالا
warehouses U انبار کالا
glut U وفور کالا
inventory U موجودی کالا
showroom U نمایشگاه کالا
lien on goods U حق حبس کالا
commodity broker U دلال کالا
commodity U کالا جنس
on receipt of the goods U بوصول کالا
depots U انبار کالا
commodities exchange U بورس کالا
commodity agreement U موافقتنامه کالا
bartering U دادوستد کالا
showrooms U نمایشگاه کالا
interchange U مبادله کالا
on receipt of the goods U برسیدن کالا
gluts U فراوانی کالا
gluts U وفور کالا
mock up U مدل کالا
traffic U مبادله کالا
traffics U مبادله کالا
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stocked U موجودی کالا ذخیره
destination port U بندر تحویل کالا
total revenue U قیمت کل فروش یک کالا
fairing U ارمغانی که از نماسشگاه کالا
stock U موجودی کالا ذخیره
sales tax U مالیات بر فروش کالا
discount of goods U تخفیف روی کالا
stock requisition U تقاضا جهت کالا
selling costs U هزینههای فروش کالا
product liability U مسئوولیت در قبال کالا
release U ترخیص کردن کالا
dead pledge U گرو زمین و کالا
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
proforma U پیشنهاد فروش کالا
shipper U فرستنده کالا با کشتی
shipping agent U موسسه حمل کالا
releases U ترخیص کردن کالا
released U ترخیص کردن کالا
the goods are orlie in pledge U کالا در گرو اوست
price U ارزش پولی کالا
prices U ارزش پولی کالا
initial campaign U معرفی کالا به بازار
storehouses U مخزن انبار کالا
storehouse U مخزن انبار کالا
storeroom U مخزن انبار کالا
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1tink and grow rich
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1They decided to buy the company outright.
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1معنی lead lag compensator
1wife is life life is knife knife kill the life
1مدیرامورمالی شرکت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com